سلن مامان؛ الهه دریا

وقتی که خواستیم تو بیای 2

1395/3/6 1:35
نویسنده : مامان سین
41 بازدید
اشتراک گذاری

بعد اون دکترمو عوض کردم ولی باز بهم همون داروها و آمپولارو دادن تنها چیزی که داشت اضافه وزنم تو چند ماه بود! مامانی لاغر 50 کیلویی بخاطر آمپولا تو 3ماه شد 56 کیلو

بعدش فهمیدم که تو کرج مرکز ناباروری هست به اسم رویش رفتم اونجا و پرونده تشکیل دادم اونجا گفتن یکم جهش اسپرمها پایینه که به تخمک نمیرسه.. بعد کلی برو بیا و دارو که اینبار به بابایی میدادن وقتی دیدیم افاقه نمیکنه تصمیم گرفتیم آی یو آی کنیم داروهامو با اشتیاق از دوم پری استفاده کردم آمپولامو زدم بخیال اینکه اینبار حتمنی تو میای.. ولی وقتی بعد دوهفته جواب آزمایش منفی بود باز اشک بود که همینجوری سرازیر میشد بابایی هم ناراحت بود ولی بخاطر من به روی خودش نمیاورد و منو دلداری می داد.. 

دوماه بعد دوباره تصمیم گرفتیم آی یو آی کنیم وااای که وقتی یادم میوفته مو به تنم سیخ میشه و اون دکتر محمدی و اون موسس مرکز و نفرین میکنم..  آخه نمیدونی چه بلایی سر مامانی آوردن تعداد مراجعین زیاد تخت های مخصوص معاینه کم! بلااجبار تو تخت معمولی دراز کشیدم و وقتی دکتر دید نداشت برای انتقال اسپرم به داخل رحم از یه میله فلزی استفاده کرد دردش به حدی بود که نتونستم حتی یه داد بزنم فقط اشک بود که از گوشه چشمم میریخت پایین

ولی باز هم تو نیومدی ... 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)