سلن مامان؛ الهه دریا

بارداری..

1395/3/6 3:05
نویسنده : مامان سین
51 بازدید
اشتراک گذاری

8هفتگیم بود و باید میرفتم واسه شنیدن صدای قلبت

از یه طرف خوشحال و از یه طرف کلی استرس داشتم چون خونده بودم تو این جور بارداریها احتمال بارداری پوچ زیاده شب تا صبح خوابم نبرد 

ولی فرداییش وقتی صدای قلبتو شنیدیم پر از شور و شوق بودیم حالمون وصف نشدنیه 

یه موجود کوچولو تو دلم داشت تالاپ تولوپ میکرد اونموقع اندازه یه کنجد بودی

این عکس اونموقعته بابا ازت فیلمم گرفت.. 

تو 13 هفتگی بود که رفتیم سونو ان تی پیش دکترشاکری اونجا بود که فهمیدیم نینیمون دخمله وااای همه میدونستن که من چقد عاشق دخترم وای که به آرزوم رسیده بودم خدا همیشه منو دوست داشت اینبارم بهم ثابت کرد.. دوروز بعدشم تولدم بود و بابایی جشن مفصلی برام گرفته بود..

تو 3ماه اول خوشبختانه خبری از ویار و تهوع نبود فقط این آمپولا بود که اذیتم میکرد تو این 3ماه هرشب بابایی بهم یه آمپول دور نافم میزد دیگه جایی نمونده بود و رو شکمم کلا کبود شده بود ولی اشکالی نداشت بخاطر نینیم همه جوره تحمل میکردم بابایی میگفت دخملی باید قدرتو بدونه.. 

تو اون دوران خیلی هوس انار میکردم و هر روز انار ترش میخوردم

تو ماه چهارم بود که دکترم گفت دیگه نیازی به زدن امپولا نیس چقد ذوق کردم خخ.. 

ماه چهارم تهوع صبحگاهی شروع شد و به بوها حساس شده بودم هر روز صبح ناشتا سیب میخوردم بلکه تهوعمو کم کنه.. ماه پنجم کسل و خوابالو بودمو همش میخوابیدم از آخرای ماه همش منتظر تکونات بودم میخواستم بودنتو حس کنم ولی دریغ که تنبل بودیو تکونات کم.. ماه ششم تو اسفندماه بود با بابایی رفتیم قشم کلی خرید کردیم برات.. بعدشم موقع اثاث کشی و کلی خستگی بابت خونه پیدا کردن و اثاث جابجا کردن.. بماند که چقد دلخور شدم از خانواده بابایی که  کمک که هیچ یه زنگ به مامانی هم نزدن.. 

عید 95 شد و شروع هفت ماهگیم بعد عید مشغول خرید سیسمونی و چیدن اتاقت شدم چه لذت بخش بود هر دقیقه دلم برای وسایلت تنگ میشد و بدوبدو میرفتم تو اتاقت دلم نمیومد بیام بیرون

بلاخره تو 8 ماهگی خریدا تموم شد و یه جشن سیسمونی کوچیک گرفتیم تو 17اردیبهشت ..خاله هم هفته بعدش کلی عکس ازمون گرفت ..

ولی ازون بعد روزا برام دیر میگذره تحمل این یه ماه سخت شده برام.. دوس دارم زود زود ببینمت و بغلت کنم...

راستی تو همین ماه دکترمو عوض کردم و تو کرج انتخاب کردم آخه مامانی تصمیم گرفته طبیعی زایمان کنه پس هرچی نزدیکتر باشه به خونه بهترعه بعدشم دکتر یوسف نژاد فقط سز انجام میده نمیدونم شرایطم جور میشه واسه طبیعی یا نه..

پسندها (1)

نظرات (0)